با استاد زهره بیک‌مراد بیشتر آشنا شوید…

من به عنوان مدیر محتوا و استراتژیست محتوا استاد زهره بیک‌مراد درخواست کردم تا این بخش را از زبان خودشان بنویسند. پس با ما همراه باشید.

زیاد می خوابیدم، حس بدی بهم دست می داد. وقتی کاری انجام نمی دادم، حالم بد می شد. انگاری یکی از درون بهم می گفت: «تو نباید اینطوری وقتتو تلف کنی. باید یه کاری انجام بدی، ولی نمی دونستم چیکار کنم.» فقط می گفتم خدایا، راهمو بهم نشون بده. احساس می کنم شکل زندگی مو باید تغییر بدم، ولی نمی دونم چه جوری.

به چیزای خیلی زیادی فکر می کردم. در مورد کارهای مختلف تا تهش تحقیق می کردم، ولی در آخر می گفتم: نه، این راه من نیست. دلم یه چیز دیگه می خواست، یه کاری که از انجامش لذت ببرم. خدایا،نشونم بده! خود خودت باید بهم بگی. چون تو منو خلق کردی و بهتر از خودم می دونی چی می خوام.

زمان گذشت…

تا اینکه یه شب قبل از خواب گفتم:

     به نام خدا          

من زهره بیک‌مراد هستم

نویسنده و مدرس خودباوری بانوان


ادامه رو بخونید…

خدایا میدونم که الان دیگه وقت شه، نزدیک شدم به اینکه راهمو بهم بگی. بعد با یه آرامش خیلی زیادی خوابیدم…..

صبح که چشمامو باز کردم یه چیز مثل یه تصویر، مثل یه واقعیت اومد توی ذهنم، خودمو دیدم دروی استیج هستم و سخنرانی می کنم.

( انقدر حس اون روز و واضحددارم براتون تعریف میکنم که همین جوری اشک از جشمام میاد )

گفتم خدایا مرسی که بهم گفتی و من تمام تلاشم رو می کنم که در این حیطه بهترین بشم… و آموزش دیدم. خیلی تلاش کردم و همین حالا هم دارم خیلی تلاش می کنم و کلی حالم خوبه…وقتی بین حدود 150 استاد سخنرانی به عنوان اولین و برترین سخنران معرفی شدم، یاد قول و قرارم با خدا افتادم….خدایا شکرت

زمانی که تصمیم گرفتم وارد این حیطه بشم اعتمادبنفس خیلی پایینی داشتم و توانایی های خودمون خیلی نمی دیدم.

توی جمع ها صحبت نمی کردم و خیلی اوقات نظرم رو نمی دادم. پس بهتر بود که اول روی اعتماد به نفس و خودباوری خودم کار می کردم که به زهره بیک مراد ی که می خوام تبدیل بشم.

باید روی فن بیان ام کار می کردم تا حرفی برای گفتن داشته باشم.

باید دستاوردهام رو بیشتر می کردم تا بتونم خودباوری مو تقویت کنم . بتونم به جایگاهی که در ذهن ام هست برسم.

کلی آموزش می دیدم و هر روز تمرین می کردم . روی شخصیت ام کار می کردم چون اعتقاد دارم اولین و مهم ترین رشد، رشد شخصیتی هست.

IMG 5587

باید شخصیت قویی رو از خودم می ساختم. یادم میاد گاهی در اثر تمریناتی که برای فن بیان ام انجام می دادم، فشارم می افتاد.

اولین باری که روی استیج جلوی 200 نفر صحبت کردم انقدر برام سخت بود که احساس می کردم یه وزنه ی سنگین به فک ام آویزونه . ولی با این حال ادامه می دادم و پا پس نمی کشیدم.

انقدر به ترسام غلبه کردم تا تونستم سمینار خودمو برگزار کنم. و طعم واقعی سخنرانی روی استیج رو بچشم.

من، زهره بیک مراد راه زیادی رو تا اینجا اومدم و راه زیادی رو باید طی کنم.

اگر تا اینجا تنها اومدم از حالا به بعد شما رو دارم چون اعتقاد دارم همه با هم باید پیش بریم پس اطلاعاتی که به پیشرفت من کمک کرد بهتون میگم.